بنچ مارکت چه ویژگی هایی دارد؟ همه ی شما می دانید برای رسیدن به کسب و کار موفق باید به تحلیل رقبا و تحلیل وضعیت بازاریابی خود رسیدگی کنید.
بنچ مارکت یا بازار شاخص به معنای اندازه گیری عملکرد یک صندوق سرمایه گذاری یا سبد سرمایه گذاری از سهام یا داراییهای مالی دیگر است. به عبارت دیگر، بنچمارکت نشان دهنده تغییرات قیمتها و عملکرد کلی بازار مالی است. در واقع، بنچمارکت یک معیار یا معیاری است که به عنوان نمایشگر اصلی برای اندازه گیری رشد یا افت میزان سودآوری یا سرمایهگذاری مورد استفاده قرار میگیرد. با بررسی عملکرد بنچمارکتها، میتوانید ایدهآل جهت مقایسه عملکرد سرمایهگذاریهای مختلف، ارزیابی ریسک و بازده سرمایهگذاریها، و همچنین پیشبینی روند بازارها و اقتصاد استفاده نمایید. شاخصهای معروف بنچمارکت شامل شاخص S&P 500، شاخص Dow Jones Industrial Average، و شاخص NASDAQ Composite در بازارهای مالی آمریکا میباشند. در هر کشور، اغلب یک یا چند شاخص بنچمارکت برای نمایندگی از وضعیت اقتصادی و بازار سرمایه استفاده میشود.
بنچ مارکت چیست؟
در دنیای کسبوکار، همه سازمانها به دنبال بهبود و بهرهوری بیشتر هستند. برای دستیابی به این هدف، یکی از ابزارهای مهم، بنچ مارکینگ (Benchmarking) است. بنچ مارک به معنای مقایسه و اندازهگیری عملکرد شرکت با استفاده از استانداردهای صنعت و عملکرد رقبا است. این روش به کسبوکارها کمک میکند تا بهترین شیوهها و فرایندها را شناسایی کرده و بهبود عملکرد خود را با مقایسه با رقبا و استانداردهای بینالمللی ادامه دهند.
بنچ مارکینگ فرآیند مقایسه عملکرد یک کسبوکار، محصول، خدمت یا فرآیند با سایر مشاغل، محصولات، خدمات یا فرآیندها به منظور شناسایی نقاط قوت و ضعف و بهبود عملکرد کسبوکار است. این مورد شامل اندازهگیری عملکرد در برابر استانداردهای تثبیت شده، یا رهبران صنعت برای شناسایی فرصتهای بهبود و تعیین اهداف برای عملکرد آینده کسبوکار است.
بنچ مارکینگ فرایند پیوسته و دائمی سنجش محصولات، خدمات و فرایندهای یک کسب و کار، در مقایسه با قدرتمندترین رقبا یا شناختهشدهترین نمونههای پیشتاز بینالمللی است. تعریف سادهی بنچ مارکینگ این است: «جستجو در صنعت برای پیدا کردن بهترین شیوهی انجام یک کار که میتواند بالاترین سطح خروجی و عملکرد را ایجاد کند.»
ویژگی های بنچ مارکت چیست؟
بنچ مارک برای کسبوکارها اهمیت بسیار زیادی دارد که در این بخش به برخی از مهمترین دلایل آن اشاره میکنیم:
- شناسایی زمینههای بهبود: با مقایسه عملکرد یک کسبوکار با سایر کسبوکارها، بنچ مارکینگ میتواند به شناسایی مناطقی که آن کسبوکار در آنها ضعیف است و نیاز به بهبود دارد، کمک کند.
- تعیین اهداف: بنچ مارک میتواند به کسبوکارها کمک کند تا اهداف واقعی و قابل دستیابی را برای بهبود عملکرد خود تعیین کنند.
- افزایش رقابت پذیری: بنچ مارک میتواند به کسبوکارها کمک کند تا با شناسایی بهترین شیوهها و زمینههایی که میتواند عملکرد خود را بهبود بخشند، در بازار رقابتی به خوبی فعالیت کنند.
- افزایش رضایت مشتری: بنچ مارکینگ میتواند به یک کسبوکار کمک کند تا خدمات قابل ارائه به مشتریان خود را با شناسایی زمینههای قابل بهبود و برآورده کردن انتظارات مشتری، بهبود بخشد.
- بهبود کارایی: بنچ مارک میتواند به کسبوکارها کمک کند تا زمینههایی را که میتوانند کارایی خود را بهبود بخشند و هزینهها را کاهش دهند، شناسایی کند.
- بهبود کیفیت: بنچ مارک به کسبوکارها کمک میکند تا کیفیت محصولات یا خدمات خود را با شناسایی بخشهای قابل بهبود محصول یا خدمت، افزایش دهند.
بنچ مارکینگ در این زمینه، یک گام به جلو میگذارد و میگوید که فقط تعریف شاخص و اندازهگیری آن در فرایندهای مختلف کسب و کار، کافی نیست. مهم است که دیگران را هم ببینید و بررسی کنید و ببینید وضع شما نسبت به دیگران چگونه است و چگونه میتوانید از کسانی که جلوتر از شما هستند، الگوبرداری کنید.
مدلهای مختلف بنچ مارکت
-
مدلهای وزندار: در این مدلها، ارزش هر دارایی مالی در سبد بنچمارکت با توجه به وزن اختصاص داده شده به آن تعیین میشود. این وزنها ممکن است بر اساس ارزش بازار، سرمایه گذاری، یا سایر عوامل تعیین شود.
-
مدلهای بر اساس رشد: در این مدلها، ارزش سهام یا داراییها بر اساس رشد سود، فروش، یا دیگر شاخصهای عملکرد شرکتها تعیین میشود.
-
مدلهای حداقل درایه: در این مدلها، شامل بنچمارکتهایی هستند که تحت شرایط خاص (مانند حداقل اندازه بازار، حداقل سرمایهگذاری و غیره) انتخاب میشوند.
-
مدلهای انتخاب شده: در این مدلها، شامل داراییهایی هستند که تعداد خاصی از داراییها بر اساس معیارهای خاص انتخاب میشوند.
هر کدام از این مدلها روشهای مختلفی را برای ارزیابی و مقایسه عملکرد بازارهای مالی ارائه میدهند و میتوانند به منظور انجام تحلیلهای متنوع و تصمیمگیریهای سرمایهگذاری مفید باشند.
مراحل انجام بنچ مارکت
- شناسایی فرآیند، عملکرد یا ناحیهای که باید بنچ مارک کنید: اولین گام در بنچ مارکینگ، شناسایی فرآیند، عملکرد یا حوزهای است که میخواهید معیار قرار دهید. این بخش میتواند هر جنبهای از کسبوکار باشد، مانند عملکرد فروش، خدمات مشتری، یا فرآیندهای تولید.
- شناسایی رقبای بالقوه برای بنچ مارک: گام بعدی شناسایی رقبای بالقوه برای مقایسه شاخصها است. این رقبا میتوانند سایر مشاغل در همان صنعت، مشاغل در صنایع دیگر یا بخشهای داخلی در همان سازمان باشند.
- جمعآوری دادهها: پس از شناسایی رقبا، باید دادههایی را در مورد عملکرد آنها در شاخصی که در حال ارزیابی هستید جمعآوری کنید. این اطلاعات میتواند شامل دادههایی در مورد فرآیندها، استراتژیها و معیارهای عملکرد آنها باشد. این دادهها را میتوان با استفاده از روشهای مختلفی از جمله نظرسنجی، مصاحبه و مراجعه به اسناد و گزارشات جمعآوری کرد.
- تجزیه و تحلیل دادهها: پس از جمعآوری دادهها، باید آنها را تجزیه و تحلیل کنید تا اطلاعات مورد نیاز برای یافتن حوزههایی که نیاز به بهبود دارند را شناسایی کنید. این آنالیز دادهها ممکن است شامل مقایسه دادهها با شاخصها عملکرد کسبوکار شما یا استانداردهای صنعت شما باشد.
- اعمال تغییرات: بر اساس تجزیه و تحلیل خود، میتوانید زمینههای بهبود را شناسایی کرده و تغییراتی را در فرآیندها یا رویههای خود برای بهبود عملکرد اعمال کنید. این کار نیازمند همفکری با مدیران و کارکنان سازمان و تدوین استراتژیهای دقیق در این بخش است.
- پایش و اندازهگیری نتایج: در نهایت، باید نتایج تلاشهای بنچ مارک خود را نظارت و اندازهگیری کنید تا مطمئن شوید تغییراتی که اعمال کردهاید مؤثر و پایدار هستند. در صورتی که در شاخصهای مورد نظر، بهبود حاصل نشد ممکن است نیاز باشد تا فرایند بنچ مارک را به طور دقیقتر و به کمک افراد متخصص بیشتری، دوباره انجام دهید.